با تو خوشبخت ترینم...

خوشبختی افسانه نیست ...

همین که غرق صدای گنجشک های شاد لای شاخه های عریان درختان می شوم،

همین که رعد و برق مرا به کوچه های خاطره انگیز کودکی ام می برد و همین که هنوز هم آرزوی باران می کنم ..

همه ی اینها وادارم می کنند که ایمان بیاورم که هنوز خوشبختم!

آری، خوشبختی افسانه نیست...

خوشبختی همین لحظه ای است که در کنار تو هستم عشق من،  همین الآن که به تو فکر می کنم، یا همین ثانیه که به خاطر تو کاری را انجام می دهم! خوشبختی افسانه نیست کاوه جان ؛ من همین حالا هم کاملا خوشبختم! ظاهرم را نبین که پر است از شکوه های همیشگی و گاهی حتی نالان از بار زندگی ...

همه اینها برای جلب توجه توست! برای این که کسی اینجا هست که خریدار همه نازهایم باشد و من برای داشتن سهم بیشتری از خوشبختی است که چنین سیاستی در پیش گرفته ام!

خوشبختی افسانه نیست... خوشبختی همین جاست که من دارم برای چشمهای عزیز تو می نویسم؛ با اطمینان قلبی به اینکه می خوانی همه دست نوشته هایم را... برای چشمان عزیز تو ...